شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن
عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم
کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن
در عزای عسگری آید ی اهل دل
صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن
آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن
در جوانی رفت از دنیا امام عسگری
شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن
این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه
تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن
گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع
گاه از فقدان آن نور هدی یابن الحسن
دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من
با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن
عسکرى از دارفانى دیده بسته
گرد ماتم بر رخ مهدى نشسته
اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان
گشته سامرا دوباره وداى غم
بر پدر صاحب زمان بگرفته ماتم
اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان
عازم جنت شده با قلب سوزان
نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان
اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان
او بدست معتصم گردیده مسموم
قلب پاک انورش را کرده مغموم
اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان
شستشو داده پسر جسم لطیفش
شد به سامرا مکان قبر شریفش
اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان
حسن ,جان ,، ,اى ,یابن ,تو ,حسن جان ,، اى ,اى حسن ,جان ، ,باب مظلومت
درباره این سایت