محل تبلیغات شما
غمی میان دل خسته ام شرر دارد

دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد

 

کبوتری که نشسته به روی ایوانم

دوباره آمده و از رضا خبر دارد

 

خیال غربت او می کشد مرا ، اما

دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :

 

ز کاروان اسیران و خواهری تنها

که حلقه ای زیتیمان در به در دارد

 

ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد

ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد

 

زمادری که کنار سر دو طفلانش

ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد

 

ز دختری که یتیم است و در تمامی راه

به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد

 

ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت

بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد

 

ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید

لبان خشک پدر زخم های تر دارد

 

سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم

کسی نبود که سر را زخاک بردارد

قاسم صرافان:

اشعارمصیبت جانسوزاربعین

ره واکنید قافله سالار میرسد

اشعارروضوه حضرت زینب. س.درروزاربعین

دارد ز ,پدر ,، ,مادری ,غمی ,دختری ,دارد ز دختری ,مادری که ,دختری که ,به عمه ,لکنت به

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شکار و طبیعت ایران leadgaming Bobby's collection دخترم سوگند prevvestsackjo میلاد افشین Reinaldo's collection servo فروشگاه اینترنتی ایرانیان حسین نصیری نیا