***************
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ نرگس غریبی
باز هم جمعه شب و باز به نجوای سحر
در قنوت سحری ، نام شما می آید
سجده بیچاره به محراب توسل دارد
رکعتی نافله ی صبر ، بجا می آید
اشک گم کرده ره و ، در پی قربان گاهست
جمعه شب باز تمنای دعا می آید
نیستی و نفس صبر ، به آه افتاده
این همه موج غم آخر، ز کجا می آید
به کمیل شب و بازمزمه ی ندبه خوشم
که دعای لب ما ، کام روا می آید
هفته ها میگذرد ، نیست نشانی از تو
پس کی از این در غم راه گشا می آید
جمعه ها جامه دران ، بوى تو را میگیرند
بغض را، از نفس بسته شفا می آید
ای مسیحای زمین ، دیر نکردی مولا؟
باور اینست که بر درد دوا می آید
شد قلمم ، روضه به لب بست دلم
جمعه شبها ، هوس کرببلا می آید
یوسف گم شده این بادیه ، کنعان شده است
سر هر " کاش " ، " چرا " می آید
دل تو را میطلبد ، دیده تو را میخواهد
سیل غم هر طرف از بغض ، مرا می آید
ذکر عجل فرجه ، از در و دیوار انگار
از همه و مکان جمله صدا می آید
تو دعا کن که سر عقده گشایی داری
موج آمین ز جولانگه ما می آید
آخرش ، کعبه تجلی گه مهتاب شود
نور از ارض و ز آماج سماء می آید
فاطمیه شده و شال عزا بستی باز
بازهم از درو دیوار صدا می آید
فاطمه ، پای در و میخ گرفتار شده
عاقبت جمعه شبی ، عقده گشا می آید
من که شاعر شده ی دست ، علی فاطمه ام
زین سبب ، پشت هم ، این قافیه ها می آید
، ,شب ,ها ,تو ,ی ,غم ,تو را ,صدا می ,امام زمان ,شب و ,گشا می
درباره این سایت