محل تبلیغات شما
چند روزی شده که مادر ما بیمار است
بین بستر بدن بی رمقش تب دار است
خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که
سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است
رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود
روی زرد است و پر از غصه و حالش زار است
در دعای سحرش روضه ی "عجل" دارد
طاقتش طاق شده، منتظر دیدار است
گر چه در بستر بی حالی خود افتاده
مقتل مادر ما بین در و دیوار است
فضه یک روز به بابای غریبم می گفت:
"به روی سینه ی او ردی از آن مسمار است"
سینه ام شد سپر شیر خدا، شکر خدا
بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است
آخر کار، در آن غسل علی می فهمد
به روی بازوی او هم اثر آزار است

وحید محمدی

اشعارمصیبت جانسوزاربعین

ره واکنید قافله سالار میرسد

اشعارروضوه حضرت زینب. س.درروزاربعین

بی ,ی ,سینه ,بستر ,روی ,مادر ,مادر ما ,روی سینه ,ی او ,سینه ی ,به روی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درب ضد سرقت ترک آلتین درب ماد *"* چهل سال شد عمر این انقلاب ...*"* *"* نبیند افولش کسی جز به خواب ... *"* mypthanklumil شهید کربلایی مهدی شکیبا ادبیات chrysinheadgo دست نوشته های یک تایپیست آذر جارو همه چی خون nenebappi