گل پژمرده از بیداد مادر
خزان آخر به بادت داد مادر
خودم دیدم که در زندان سینه
نمی شد ناله ات آزاد مادر
خودم دیدم که بابا با گُل اشک
تو را در زیر گل بنهاد مادر
خودم دیدم که دنبال جنازه
حسینت از نفس افتاد مادر
خودم دیدم حسن چون شمع می سوخت
که شد آب و نزد فریاد مادر
ز جا برخیز ای غمخوار بابا
که بابا گشته دشمن شاد مادر
شب تاریک و تشییع جنازه
مرا کی می رود از یاد مادر
مادرخودم ,گل ,ای ,غمخوار ,باباکه ,گشته ,مادرخودم دیدم ,دیدم که ,مادرز جا ,فریاد مادرز ,جا برخیز
درباره این سایت