تنهاترین غریب کجایی ظهور کن
ای بهترین حبیب کجایی ظهور کن
آقا بیا دوباره حوالی قتلگاه
پیچیده بوی سیب کجایی ظهور کن
بر سینه ی حسین نشسته هنوز هم
این شمر نانجیب کجایی ظهور کن
داری شبیه فاطمه ها گریه می کنی
بر گونه تریب . کجایی ظهور کن
بر روی دست باد سوار است روی نی
زلفی که شد خضیب کجایی ظهور کن
با جامه های پاره به بازار می رود
این عترت غریب کجایی ظهور کن
این خاک، کربلاست و هر روز جاری است
این قصّه ی عجیب کجایی ظهور کن .
وحید محمدی
کجایی ,ظهور ,غریب ,روی ,کن بر ,تنهاترین ,کجایی ظهور ,ظهور کن بر ,غریب کجایی ,تنهاترین غریب ,به بازار
درباره این سایت