محل تبلیغات شما

اشعار شب عاشورا  ـ اشعارعصرعاشورا ـ اشعار وداع امام حسین علیه السلام ـ مطهره عباسیان

کم کم غروب واقعه از راه می رسید
یک زن میان دشت، سراسیمه می دوید
این خیمه ها نبود که آتش گرفته بود
آتش میان سینه ی او شعله می کشید
راهی نمانده بود برایش به غیر صبر
باید دل از عزیز سفر کرده می برید
مردی که رفت و از سر نی حسّ بودنش
قطره به قطره سرخ و غریبانه می چکید
آن مرد رفت و واقعه را دست زن سپرد
باید حماسه پشت حماسه می آفرید

اشعارمصیبت جانسوزاربعین

ره واکنید قافله سالار میرسد

اشعارروضوه حضرت زینب. س.درروزاربعین

ـ ,حماسه ,حسین ,واقعه ,رفت ,امام ,امام حسین ,رفت و ,و از ,که رفت ,از سر

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مؤسسة المعلم مسجد جامع شهرک ابوذر غفاری - کانون فرهنگی و هنری رایة المهدی Christopher's game ressbanampe پنحره ی انتطار همراه من خدایا به امید تو دستگاه سنگبری قابل حمل trativknoblym Dennis's receptions