محل تبلیغات شما
اشعار کوفه و شام

ای نیزه دار؛ آینه بر نیزه می بری؟
خواهی چگونه از وسط شهر بگذری
از کوچه های خلوت آن جا عبور کن
خوب است اندکی به ابالفضل بنگری
کمتر بخند قاری قرآن دلش شکست
بر آیه ها قسم که تو بی دین و کافری
دیگر بس است نیزه خود را زمین مکوب
تو از یهودیان محل سنگ دل تری
دیدی حسین فاطمه خیر کثیر داشت
الان تو صاحب دو سه تا کیسه زری
با رقص نیزه پدرم قصد کرده ای
در پیش چشم عمه لجم را در آوری؟
داری گل سری که عمویم خریده است
بی آبرو برای که سوغات می بری؟
حس می کنم به دختر خود قول داده ای
از کربلا براش دو خلخال می بری
وحید قاسمی

اشعارمصیبت جانسوزاربعین

ره واکنید قافله سالار میرسد

اشعارروضوه حضرت زینب. س.درروزاربعین

نیزه ,حسین ,تو ,اشعار ,عمه ,چشم ,لجم را ,را در ,عمه لجم ,چشم عمه ,ایدر پیش

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پوکه معدنی قروه 09187838868 perchotege palkertrantra سرود عشق،وب لژیون همسفر شهلا مرجع تخصصی ایران گردی جت سل Brenton's receptions مهربانی ساده است، ساده تر از آنچه فکرش را بکنی !! Wendy's info telravipod بهترین نرم افزار های جدید