محل تبلیغات شما
در آخرین روزهایی که امام کاظم علیه السلام زندانی بود و تقریبا یک هفته بیشتر به شهادت امام باقی نمانده بود، هارون همین یحیی برمکی را نزد امام فرستاد و با یک زبان بسیار نرم و ملایمی به او گفت از طرف من به پسر عمویم سلام برسانید و به او بگویید بر ما ثابت شده که شما گناهی و تقصیری نداشته اید ولی متاسفانه من قسم خورده ام و قسم را نمی توانم بشکنم. من قسم خورده ام که تا تو اعتراف به گناه نکنی و از من تقاضای عفو ننمایی، تو را آزاد نکنم. هیچ کس هم لازم نیست بفهمد. همین قدر در حضور همین یحیی اعتراف کن، حضور خودم هم لازم نیست، حضور اشخاص دیگر هم لازم نیست، من همین قدر می خواهم قسمم را نشکسته باشم، در حضور یحیی همین قدر تو اعتراف کن و بگو معذرت می خواهم، من تقصیر کرده ام. خلیفه مرا ببخشد، من تو را آزاد می کنم، و بعد بیا پیش خودم چنین و چنان.

اشعارمصیبت جانسوزاربعین

ره واکنید قافله سالار میرسد

اشعارروضوه حضرت زینب. س.درروزاربعین

همین ,حضور ,تو ,امام ,ام ,هم ,هم لازم ,همین قدر ,خورده ام ,شهادت امام ,را آزاد

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هدف heselbaifor abinpomis دانلود رایگان فیلم و سریال تبلیغات کالا جنسی.زناشویی Sabine's info economic تسمه پروانه - وی بلت monswilldifta