محل تبلیغات شما
اشعار اربعین امام حسین علیه السلام ـ حنیف منتظرقائم

این همه راه آمدم حالا بیا با من بگو
آن عبای کهنه و انگشتر دست تو کو؟

قتله گاهت را حسین با سنگ ها پر کرده اند
سخت پیدا می شود این تکه هایت ای سبو!

راستی اصلا حسین من تویی؟…حرفی بزن
یا اخا! دیگر ندارد چشم خواهر هیچ سو

این سرازیری تل را با سر و پا آمدم
دیدم آخر جان زینب، ماجرا را مو به مو

مُهر غربت خورده بر هر صفحه این چادرم
پا نهاده بر دلم با چکمه هایش آن عدو

او نشست و من نشستم، او کجا و من کجا!!
او به روی سینه و من هم هراسان روبرو

بوسه بر رگ های گردن میزنم، هرچند…آه
دردسر بوده برایت بوسه ام زیر گلو

کاش برخیزد ز جایش غیرتی سقای من
مانده بهر زینبت تنها همین یک آرزو

اشعارمصیبت جانسوزاربعین

ره واکنید قافله سالار میرسد

اشعارروضوه حضرت زینب. س.درروزاربعین

حسین ,حالا ,راه ,هم ,هراسان ,سینه ,و من ,همه راه ,کجا و ,او کجا ,من کجا

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تکنولوژی برق Thomas's receptions اسبِ بدونِ باند ؛ زرد دوستانه 1 ایران دانلود | مرجع سوالات کنکور و دانشگاه | H خلاقیت و یادگیری -رضایی Ladonna's life صبر ایوب مشكلات Terry's life