محل تبلیغات شما

وقت جدایی من و ماه صیام شد

یعنی غروب طلعت این بارِ عام شد

دارد بساط ماه خدا جمع می شود

آه درون سینه ی ما مستدام شد

توشه برای روز جزا بر نداشتم!

فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد

یادش به خیر… سوز مناجات نیمه شب

وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد

یادش به خیر… لحظه ی افطار… تشنگی

نام حسین گفتن ما التزام شد

دست ادب به سینه نهادم به سوی او

اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد …

… وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان

بر زخم بی شمار تنش التیام شد

هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت!

وقتی میان قتلگهش ازدحام شد…

 

محمد فردوسی

اشعارمصیبت جانسوزاربعین

ره واکنید قافله سالار میرسد

اشعارروضوه حضرت زینب. س.درروزاربعین

ی ,خیر… ,شدیادش ,سینه ,خدا ,ادب ,شدیادش به ,به خیر… ,لبم اَلسَّلام ,ذکر لبم ,و ذکر

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

dungperwendmon انواع گن لاغری مردانه و گن زنانه صنایع آموزشی دانشكالا riringfico starittanma محسن یعقوبی combersjida chroncinacom نرم افزار بانک سوالات درسی عرفان نقش