محل تبلیغات شما

از لاله زار توحید آتش زبانه می زد 
گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد 

در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود 
گر می گذاشت گلچین، آن گل جوانه می زد

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را 
دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد 

گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد 

گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره 
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد 

وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت 
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد 

با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را 
از ناله ای که مادر در آستانه می زد 

این روزها که می دید موی مرا پریشان 
با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد 

هنگام شرح این غم، از قلب زار (میثم) 
مانند خانه ی ما آتش زبانه می زد 

غلامرضا سازگار 
نخل 2 ص 209 

اشعارمصیبت جانسوزاربعین

ره واکنید قافله سالار میرسد

اشعارروضوه حضرت زینب. س.درروزاربعین

گاهی ,خانه ,گل ,شانه ,آتش ,زار ,گاهی به ,زبانه می ,آتش زبانه ,شانه می ,که مادر

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

امام زمان (عج) Amanda's style امیرالمومنین وبلاگ اطلاع رسانی نشریه ادبی بال Laura's notes Angela's info گفتگو با باد neonawacho فروشگاه اینترنتی ساعت مچی زنانه سلام