محل تبلیغات شما

سلام بر من و اُم و اَب و برادر من
درود باد به ابنا و جد اطهر من

منم پیمبر خون خدای عزوجل
که وحی می‌دمد از نطق روح پرور من

مرا به تربیت حیدری کنار حسن
برای کرب و بلا پرورید مادر من

تنم سپر، سخنم ذوالفقار خشم علی
مصاف، بدر و احد، کوفه، شام، خیبر من

هماره بر گل روی عزیز زهرا بود
نگاه اول من تا نگاه آخر من

ز آفتاب قیامت اثر نمی‌ماند
اگر به فتد سایه‌ای ز معجر من

منم پیمبر ثارالله و چهل معراج
به پیشباز بلا ثبت شد به دفتر من

کسی که بوسه به دستش زدی رسول خدا 
نهاد بوسه به پیشانی منور من

نگاه نافذ بابا به صورتم می‌گفت
به حق که فاطمه دوم است دختر من

شب ولادتم آغوش خود گشود ز هم
به بر گرفت مرا همچو جان، برادر من

قسم به خون شهیدان، پیام خون خدا
رسد به گوش همه نسل‌ها ز حنجر من

حسین داشت بسی پاس احترام مرا
نمی‌نشست علمدار او به محضر من

جلال و عزت و عزم و ثبات و صبر و رضا
کنند خم سر تعظیم در برابر من

اگر چه حج من از مکه شد شروع ولی
سفر به کرب و بلا گشت حج برتر من

حسین کعبه شد و کربلا و کوفه و شام
شد این سفر عرفات و منا و مشعر من

ز دست رفتم و یکدم ز پای ننشستم
هماره محمل من گشته بود سنگر من

زمام ناقه من بود اگر به دست عدو
سر حسین، سر نیزه گشت رهبر من

سرم شکست ولی سرفراز برگشتم
اگرچه ریخت ز هر بام، سنگ بر سر من

خدا گواست ندیدم به غیر زیبایی
زهی عقیده و ایمان و عشق و باور من

می بهشت شد، از جام دیده‌ام جوشید
هر آنچه ریخت عدو خون دل به ساغر من

قدم قدم همه آب حیات جاری بود
به کام خشک شهیدان ز دیده تر من

سخن ز فاطمه گوید به موج حادثه‌ها
نماز و چادر خاکی و ماه منظر من

چنان به خطبه گشودم زبان به بزم یزید
که لال شد ز سخن، دشمن ستمگر من.

به جای چادر خاکی، ز طی ره گردید
غبار، مقنعه گیسوی معطر من

به بیت بیت بلند قصیده‌ات میثم
بگیر حاجت خود را هماره از درِ من

غلامرضا سازگار

اشعارمصیبت جانسوزاربعین

ره واکنید قافله سالار میرسد

اشعارروضوه حضرت زینب. س.درروزاربعین

ز ,خون ,سر ,بلا ,برادر ,فاطمه ,کرب و ,و برادر ,و بلا ,سلام بر ,منمنم پیمبر

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سیپیده Julia's site tenpardvescie تــــرش و شیـــــرین saitutiwen mydiriesbook closed پیامکر اتوماسیون صنعتی | OMRON کارآفرینی در یک نگاه aliabdi67@